این روزها...
بعد ار مدتی غیبت دوباره اومدیم.... این روزها که حال و هوای بهار کم کم داره تو خیابونا دیده میشه منم یه جورایی این روزها رو حس می کنم و به دیدن خیابونا علاقه مند شدم طوری که وقتی مامان یا بابا آماده رفتن میشن منم سریع سراغ کفش و جورابم میرم که منو هم با خودشون ببرن بعضی مواقع موفق میشم و باشون میرم و خیلی وقتا هم با یه چیزی سرگرمم می کنن و یه جورایی قالم میذارن این روزها دامنه کلماتی که حرف میزنم وسیع تر شده و به هر نحوی منظورم (رو به طرف میرسونم( البته این زبان فقط تخصص خودمه و در هیچ جای دنیا کاربرد نداره ...
نویسنده :
مسیحا ناصری
0:20